یزدفردا: او وعده داده بود در قدس نماز می‌گزارد. تصورِ آزادی قدس بدون او برای ما مقدور نیست. چاره‌ای نمانده که قول و قرارش را به دوران ظهور حواله بدهیم و او را جزئی از رویای تحقق یابنده آینده ببینیم.

به گزارش یزدفردا: زهرا اسکندری: «سید طوری از نابودی اسرائیل حرف می‌زد که گمان می‌کردی دارد دفترچه برنامه روتین سال پیش رویش را ورق می‌زند و به نوبت آنها را اجرا می‌کند. برنامه و ماموریتش روشن، واضح و معین است: آزادی لبنان و آن‌گاه آزادی قدس». کتاب «عربیکا» تالیف وحید یامین‌پور که در انتشارات سوره مهر روانه بازار شده است، روایتگر سفری به لبنان و تجربه‌های مولف از دل جنگ و بحران‌های این کشور است. یامین‌پور در این اثر با توصیف حال و هوای کشور لبنان و مردم آن، تصویری از زندگی و ایستادگی در شرایط سخت را ارائه می‌دهد.

 

به نظر می‌رسید که حزب‌الله واقعاً توانسته بود به پیروزی دست یابد و این رویا که روزگاری دور از دسترس به نظر می‌رسید، اکنون چندان غیرممکن نبود. این پیروزی با رهبری سید جوانی به دست آمده بود؛ سید حسن نصرالله. بسیاری از تحلیلگران و حتی کسانی که به حزب‌الله امید داشتند، تصور می‌کردند که او از تجربه کافی برخوردار نیست و توان هدایت این نیروی خودجوش مردمی را نخواهد داشت. اما او بود که حرف خود را ثابت کرد. سید حسن نصرالله توانست اسرائیل را که خود را از قدرتمندترین ارتش‌های جهان می‌دانست و در آخرین جنگش توانسته بود چهار کشور عربی را در شش روز شکست دهد، از خاک لبنان بیرون براند. این دستاورد نه تنها نماد اراده و ایمان مردم لبنان بود، بلکه پیام روشنی برای تمامی مقاومت‌ها در برابر اشغالگری به همراه داشت.

اما این مبارزه فقط اختصاص به مردم لبنان نداشت بلکه سال‌ها بود که دامن مردمان مظلوم فلسطین را در چنگال خود گرفتار کرده بود. خیزش دوم مردم فلسطین به سال ۲۰۰۰ میلادی در واکنش به حضور آریل شارون، نخست‌وزیر وقت اسرائیل بود که در مسجد الاقصی آغاز شد. شارون معروف بود به قاتل «صبرا و شتیلا». شارون حمله عظیمی را به اردوگاه آوارگان فلسطینی در لبنان انجام داد که در طی سه روز منجر به کشته شدن بیش از سه هزار نفر از فلسطینیان و لبنانی‌ها شد. تعداد زیادی از کودکان، زنان و سالخوردگان قربانیان این جنایت بودند که با سلاح گرم و سرد مهاجمان به طرز وحشیانه‌ای کشته شدند.

مردم لبنان و فلسطین اما مبارزه با رژیم صهیونیستی را به شکلی فراتر از آنچه که انتظار می‌رفت، جدی گرفته‌اند. آنان نه تنها به مسائل بزرگ و برجسته، بلکه به جزئیات و امور ظریف‌تر نیز توجهی خاص دارند. برای آنان مبارزه تنها در قالب سلاح و تجهیزات نظامی تعریف نمی‌شود؛ بلکه از کوچک‌ترین گام‌ها و حرکت‌های روزمره نیز به عنوان ابزارهایی برای مقاومت بهره می‌برند. این نگاه عمیق و فراگیر به مبارزه، نشان از درکی متفاوت از مقاومت دارد که در آن هر حرکت، هر تصمیم و حتی هر لحظه از زندگی، جزئی از نبرد بزرگ علیه ظلم و اشغالگری است. «برادران عذر می‌خوایم. هرجا می‌رفتیم نوشابه بگیریم کوکا و پپسی داشتن. طول کشید تا زمزم گیر بیاریم! پقی می‌زنیم زیر خنده. آنها واقعاً مبارزه را جدی گرفته‌اند. خوش به حال زمزم که این لبنانی‌ها با صدها کیلومتر آن سوتر از مرزهای ایران این قدر به آن وفا دارند. شاید ربطش به همسایگی شوم با رژیم صهیونیستی بیشتر باشد تا فاصله‌اش با ایران.»

از نظر دبیر کل حزب الله، سید حسن نصرالله، مقاومت لبنان و فلسطین کارش این بود که، با ایستادگی در برابر اسرائیل و به شکست کشاندن برنامه‌هایش، هزینه‌های باقی ماندن آن را آن‌قدر زیاد کند که عملاً امکان ادامه حیات نداشته باشد. آنها دست‌کم در مبارزه ای پانزده ساله در جنوب لبنان یک بار یک پیروزی تاریخی را به دست آورده بودند که نظریه‌شان را اثبات کرده بود. آنها دائماً خود را در حال مبارزه با اسرائیل می‌ببینند. «ممکنه بپرسید چرا در فرار اسرائیل از لبنان مزارع شبعا هنوز در اشغال نیروهای رژیم باقی مونده؟ این خیلی هم ما رو ناراحت نمی‌کنه. اولاً ما همچنان به کل دنیا اعلام می‌کنیم که اسرائیل یک رژیم اشغالگره و خاک ما رو اشغال کرده؛ ثانیاً، دولت و مردم لبنان هم می‌دونن که هنوز بخشی از خاکش در اشغال اسرائیله و این به مقاومت لبنان مشروعیت مبارزه می‌ده؛ ثالثاً، خودما هم همچنان خودمون رو در موقعیت مبارزه نگه می‌داریم.»

شجاعت مردم فلسطین همچنان زبانزد است. ترسی از اسرائیل در دل‌های آنان جایی ندارد. آنان به گونه‌ای مبارزه می‌کنند که گویی هیچ نشانه‌ای از قدرت نظامی و تجهیزاتی که ارتش دشمن در اختیار دارد، در ذهنشان جایی ندارد. برای آنان، مقاومت تنها محدود به سلاح‌های پیشرفته نیست، بلکه از هر وسیله‌ای که در دسترس داشته باشند، برای ایستادگی بهره می‌برند؛ خواه آن وسیله سنگ و چوب باشد، خواه سلاحی گرم همچون تفنگ. این روحیه مبارزاتی، که در برابر دشمن نه تنها تسلیم نمی‌شود، بلکه به آنان قدرت می‌دهد و خود نمادی است از اراده‌ای شکست‌ناپذیر که هیچ نیرویی نمی‌تواند آن را متزلزل کند.

«جوان خندانی یک اسلحه کلاشنیکف حمایل کرده و روبه روی مقر سربازان اسرائیلی قدم می‌زند. شلوار پلنگی و پوتین به پا دارد. یک پیراهن ساده نخی پوشیده که روی شلوار انداخته. نفربر غول‌پیکر اسرائیلی تا چند متری ما می‌آید و می‌پیچد توی مقر. چشم‌هایم را تیز می‌کنم تا سرنشینانش را از لای شیشه‌های قطور و کوچکش ببینم؛ دیده نمی‌شوند می‌پرسم الان تو تنها اینجا چی کار می‌کنی؟ اگه اینها بخوان بیان داخل لبنان که از روی تو رد می‌شن …خُب پس چرا نمی‌آن؟ می‌خندد. جوابش دندان شکن است. من هم می‌خندم. به سمت دشت صاف و خالی از هرگونه تجهیزات لبنان اشاره می‌کند. می‌بینی هیچ خبری نیست. اگه یه گلوله به سمتِ ما شلیک کنن از زیر زمین این دشت هزار نوع سلاح بیرون می‌آد به سمت اسرائیل. غرورانگیز است. انگار نه انگار دارد درباره یکی از مجهزترین ارتش‌های جهان حرف می‌زند آنها دو سال قبل از این همین ارتش تا بن دندان مسلح را تحقیر کرده و فراریشان دادند. با چشم خود پیروزی ایمان بر اسلحه را دیده‌اند.»

علاوه بر لبنان شجاعت به نیروهای حماس نیز رسید. عملیات طوفان الاقصی انجام شد. حیرتی که بعد از این عملیات تمام جهان را تکان داد. هیچ‌کس فکرش را هم نمی کرد حماس بتواند از دیوار حائل که چند متر آن در زیر زمین و تا ارتفاع ۹متر است و در بالای سرش گنبد آهنین نصب کرده‌اند، بگذرند. اسم کسی به نام یحیی سنوار به چشم می‌خورد. او فرمانده این عملیات را برعهده گرفته است. بیست و سه سال در زندان رژیم صهیونیستی بوده و بعد از آزاد شدن به طراحی عملیات علیه رژیم بازگشته بود. کار او حتی در مخیله طرفداران مقاومت هم نمی‌گنجید. رژیم را به دستپاچگی انداخت.

طبیعتاً اولین اقدام اسرائیل در برابر این حمله کاملاً غافلگیرانه انتقام گرفتن از زنان و کودکان و مردم عادی است. این کار را خوب بلد است! هفتاد سال است به هر بهانه‌ای چنین کرده است. «در ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳ هواپیماهای اسرائیلی بیمارستانی در غزه را بمباران کردند. شمار شهدا را تا هشتصد نفر تخمین می‌زنند. خبر واقعاًً تکان‌دهنده است. از جنایتی تمام عیار حکایت دارد. یک انسان چطور می‌تواند روی سر بیماران بستری در یک بیمارستان بمب‌های چند تنی بریزد! در میان بمب‌هایی که بر سر مردم ریخته شده گونه نادری از آلات قتاله گزارش شده که در هیچ جنگی پیش از این دیده نشده. پرتابه‌هایی با تیغ‌های گردان که هرچه سر راهشان باشند قطع می‌کنند».

عاقبت عملیات طوفان الاقصی به طول می‌انجامد و یکی یکی قهرمانان خودش را در این عملیات با خود همراه می‌کند. آنان اما از این شهادت‌ها واهمه ای ندارند این شهادت‌ها را بهای آزادی خود می‌دانند. اما شهادت سید حسن نصرالله برای مردم غم سنگینی را بر جای گذاشت. گویا لبخندها و شعارهای سید حسن نصرالله برای رژیم غاصی سنگین بود که باعث شد عاقبت گَرد شهادت روی شانه او بنشیند. لبنان سال‌ها بود که در هر هنگامه‌ای سرش را بر شانه سید می‌گذاشت و به او تکیه می‌کرد. بدون او هر رویایی برای آینده ناقص و باور نکردنی است. «او وعده داده بود در قدس نماز می‌گزارد. تصورِ آزادی قدس بدون او برای ما مقدور نیست. چاره‌ای نمانده که قول و قرارش را به دوران ظهور حواله بدهیم و او را جزئی از رویای تحقق یابنده آینده آینده ببینیم».

ضایحه بیروت پس از شهادت سید حسن بارها مورد انفجار و حمله قرار گرفته بود. فاصله اندک پایگاهای هوایی اسرائیل تا بیروت کار را برای آن‌ها راحت کرده است. اغلب از همان جا یا از روی دریا موشک‌های نقطه زنشان را روانه می‌کنند و ساختمان مورد نظر را هدف قرار می‌دهند. ضایحه دست کم چهل سال است که کانون جوشش حزب الله است. جایی که کودکانش از عشق خمینی می‌نوشند و با آرزوی نابودی اسرائیل قد می‌کشند. ضایحه را قلعه حزب الله می‌شناسند. ضایحه بلند بالاست و مستحکم.

رژیم صهیونیستی اما سراسر کارش توجیح اقدامات جنایتکارانه خود است او در بمباران ضایحه بیروت بعد از شهادت سید حسن نصرالله مدعی است که اماکن نظامی را هدف قرار می‌دهد و کاری با مردم عادی ندارد و اگر خانه‌ای را مورد اصابت قرار می‌دهد به این دلیل است که حزب الله موشک‌ها را در خانه‌های خود قرار می‌دهند. اما همه می‌دانند قصه از چه قرار است. اسرائیل خواب از بین بردن قلعه را دیده است و گمان می‌کند اگر حزب الله خانه نداشته باشد فرو می‌ریزد.

اما اسرائیل هرلحظه به فکر نابودی لبنان بود قصد او برای از بین بردن لبنان کاملاً جدی است. او در تلاش است تا یک به یک کشورهایی که در برابر او قد علم کرده‌اند را از میان بردارد. یک روز غزه و لبنان و روز دیگر ایران. در ۱۷و ۱۸ سپتامبر بود که یکی از مهم‌ترین حادثه‌های امنیتی_تروریستی در لبنان را رقم زد و مسئولیت آن را تا مدت‌ها قبول نکرد. در آن دو روز ناگهان هزاران پیجر دستی در سراسر لبنان منفجر شد. زمانی که صدای بوق هشدار پیجر به نشانه دریافت پیامی جدید بلند شده بود بسیاری از استفاده‌کنندگان پیجر را برای خواندن پیام در مقابل چشم و صورت خود قرار دادند که منفجر شد و صدها نفر از ناحیه چشم و دو دست مجروح شدند. اسرائیل امیدوار بود با از کار انداختن تمام سیستم ارتباطی حزب الله، سازمان رزم آن را نابود کند و ظرف چند روز بتواند جنوب لبنان را تصرف کند.

مردم لبنان جنس مقاومتشان متفاوت است. آنها سال‌هاست که مورد حمله رژیم صهیونیستی قرار گرفته‌اند اما هر بار محکم‌تر از مرتبه قبلی از جای بلند شدند و به مبارزه پرداختند. «این مردم تا به حال دست کم سه بار خانه شان را از نو ساخته‌اند. آن جنوبی حتی همین چندماه پیش همان موقع که در حیاط خانه‌اش قلیان می‌کشید و به در و دیوار خانه‌اش نگاه می‌کرد، نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته: اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، این بار این طور می‌سازمش».

نه تنها جنس مقاومت مردم لبنان بلکه جنس مقاومت مردم فلسطین نیز قابل ستایش است. شاید تصور عامه مردم این باشد که چرا حماس طوفان الاقصی را آغاز کرد و مردم کشور و خاورمیانه را در خطر انداخت. اما آنها بهترین واکنش را با طوفان الاقصی انجام دادند. زندانی به نام غزه که سرتاسرش ساخته دست اسرائیل بود زندگی را هر لحظه برای آنان سخت تر از گذشته می‌کرد. فلسطین سال‌هاست برای حق طبیعی خود در حال جنگ است اما این عملیات طوفان الاقصی بود که جنس رسانه‌ای به خود گرفت و فریاد میلیون‌ها انسان را از کودک و زن گرفته تا پیر و جوان را در سراسر جهان فریاد زد. چند ده سال است که زندگی آنان همراه است با اسارت، گرسنگی، تحقیر، ممنوع‌الوردی، ممنوع الخروجی، بی‌خبری از بستگان، مفقود شدن ناگهانی اعضای خانواده و… که هر ثانیه و هر لحظه در حال اتفاق است.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا